سیزدهم

ساخت وبلاگ

سیزدهم...
ما را در سایت سیزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eosayfirf بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت: 15:11

من و تو ماه و خورشیدیم

شب و روز

ملاقاتت نخواهم کرد؛

«لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر»

[+انا و انت القمر و الشمس

لیل و نهار

لن نلتقی ابدا

«شایسته نیست خورشید را که به ماه نظر کند»]

سیزدهم...
ما را در سایت سیزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eosayfirf بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت: 15:11

حسن یوسفی که همین چند وقت پیش پشت پنجره راهروی مرکز گذاشته بودیم گل داده؛ و این اولین بار است که از نزدیک گل حسن یوسفی را می‌بینم و با دست‌هام نوازشش می‌کنم، گلی با رنگ بنفش ملایم رو به سمت نور، درست مثل همان که تو عکسش را گرفته بودی.و خب ربطش با تو اینکه توی ذهن من همه‌ی گلدان های حسن یوسف جهان همنام تواند و از تو چه پنهان همین چند دقیقه پیش وقتی از پشت برگهای پهن و سرحال این حسن یوسف جوان آن لطافت بی‌حد را می‌دیدم بی اختیار به ذهنم آمد که تو گل داده‌‌ای [جای تو میتوانی اسمت را بگذاری و شناسه فعل را هم تطبیق بدهی]  و بی آنکه بخواهم لبخند زدم. درست مثل وقتهایی که عمیقا خیالت می‌کنم.[با خودم فکر می‌کنم تو اگر حسن یوسف بودی حتما گلهات می‌شد لبخندهایی که هر صبح رو به نوری که از پنجره تابیده می‌زدی.][ششم] سیزدهم...
ما را در سایت سیزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eosayfirf بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت: 15:11

بیچاره انسان مدرن، حتی خودشو برای ناراحت شدن هم محق نمیدونه.

سرزنش دائمی...

سیزدهم...
ما را در سایت سیزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eosayfirf بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت: 19:55

واللي شبكنا يخلصنا.

یعنی؛

اونکه گرفتارمون کرده خودش نجاتمون میده.


[جانا الهوی-عبدالحلیم حافظ]

سیزدهم...
ما را در سایت سیزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eosayfirf بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت: 19:55

ماذا أفعل كلما أشتقت اليك؟

سیزدهم...
ما را در سایت سیزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eosayfirf بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت: 19:55

ازم پرسید خب، چجوری خوب باشیم؟گفتم نمیشه برای همه نسخه پیچید، شاید برای شما متفاوت باشه. اما برای من همینکه گاهی چند خط از شما بخونم کافیه، حالا فرض کنید شما احوالمو بپرسید! خب قطعا خوب خوب میشم، یه چیزی بیشتر از خوب حتی.تو جوابم گفت، این برای منم اثر داره و بعد عذرخواهی کرد بابت اینکه اذیتم می‌کنه و من گفتم نیازی نیست بهتره لبخند بزنید. گفت، بابت این عذرخواهی می‌کنم که اینقدر دیر پیام دادم.و من گفتم مهم نیست! و انگار واقعا نیست، پس رفت...بیشتر از ۲۴ ساعت از اون موقع میگذره.و من میدونم بازم وقتی میاد سراغم که بخواد عذرخواهی کنه بابت تاخیرش.چه بد! مهم نیست؟ سیزدهم...
ما را در سایت سیزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eosayfirf بازدید : 108 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1396 ساعت: 12:45

با سردرد به هیچ کاری نمیرسم، حتی حواسم نیست جلوی دلتنگیم را که ثانیه به ثانیه زیاد می‌شود بگیرم.

دیگر کاملا متوجهم که فقط تو سکون منی، اگر نباشی اینچنین تاب میخورم.

تاب...بی‌تاب!

سیزدهم...
ما را در سایت سیزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eosayfirf بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1396 ساعت: 12:45

امیر: «بقیه اصلا نمی‌خواستن من شما رو ببینم, حالا دیگه خودمم نمی‌خوام. اگه بخوامم که دیگه نیستین؛ رفتین. رفتین؟!»

خانوم شیرین‌(به عبارتی؛ خیال شیرین خانوم شیرین): «آره، رفتیم.»

آن من دیگری: «آره! اینطور که پیش میره، هیچی پیش نمیره، قصت گریه‌دار شده امیر!»

سیزدهم...
ما را در سایت سیزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eosayfirf بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1396 ساعت: 12:45